سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرازی از سخنرانی دکتر علی شریعتی

انتظار یکی از زیبا ترین و عمیق ترین جلوه های روح فراری و بی آرام انسان است بازیکبار دیگر باید یاد آوری کنم  که انسان را صفتی ، درجه ای ، کیفیتی در بنی آدم می دانم .نه مترادف آدمیزاد ،بسیار کم اند از آدمیزاد گان که انسانند یا انسان می شوند  آدمیزاده هرچه انسان تر می شود چشم براه تر می شود . این یک حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد در انتظار چه ؟ که ؟ هرچه ، هرکه ، در انتظار (گودو) گودو کیست ؟ چیست ؟ بکت می گوید اگر می دانستم می گفتم به هر حال یک متنظر در ادیان این موعود منتظر روشن و مشخص است . یک منجی غیبی است و رسالتش نیز مشخص و معلوم .آن که باید بیاید یک(ابر مرد) است . در تشیع موعود منتظر مهدی است و آخرین امام از سلسله امامان اثنی عشر ، فرزند امام حسن عسگری و رسالتش هم معلوم است . رسالتی که پیغمبر آغاز کرد و پس از مرگش نگذاشتن علی و فرزندان وی ادامه دهند و حکومت و امامت مردم را غصب کردند ، او خواهد گرفت وادامه خواهد داد .

بنا بر این مهدی یک امام است و برای استقرا عدالت احیای حقیقت می آید . این یک رسالت اجتماعی و سیاسی و اعتقادی و بشری است و او خود یک بشر است ، اما روح منتظر انسان که همواره بیقرار غیب و فراری به ماوراء طبیعت است .نمی تواند تصویر بشری و رسالت این جهانیه مهدی موعود را آنچنانکه از اسلام رسیده است نگاه دارد.او را و کارش را در هاله ای از ماوراء واقعیت غرقه می سازد، زیرا سرشت واقعی انسان واقع گریز است . او درخت را ، تلاطم آب را ، قله ی بلند کوه را ، آینه را ، ماه را ، باد را ، و حتی مادی نماتر و جرم دار تر از این ها ، مهره و سنگریزه و چوب را به گونه ای (نه این جهانی)تلقی می کند ، تعبیر می کند چگونه (موعود منتظر را می تواند در سیمای عادی ، بشری به بیند و اعتراف کند؟.........

یکی از فجایع زندگی پر گرفتاری و سنگین امروز این است که مجال انتظار را از انسان گرفته است . انحطاط زندگی و انصار همه وجوه آن در مادیت صرف و از طرفی پیشرفت تکنیک و اقتصاد که همه ی نیاز های این انسان را در چنین زندگی یی بر آورده می کند ، او را سرگرم و سربند  خویش کرده است .سرش به خوردن و چریدن و بلعیدن و از چنگ و دندان هم ربودن و بر روی هم پریدن و( این مرآن را همی زند منقار وآن مرین را همی کشد مخلب).... مجموعه فعالیت های اورا تشکیل می دهد . چنین انسانی به آنچه تکنیک از آوردنش عاجز است خود را نیاز مند احساس نمی کند ، این است یک سیری کاذب،یک قناعت پست ،کوتاه کردن آرزوها و نیاز ها ....به مقدور بسنده کردن!