سفارش تبلیغ
صبا ویژن

1- در کتابهای پیشینیان (بشارتها)

از روزگاران کهن، داستان ظهور مصلح، در آخر الزمان، اصلی اساسی بوده است . پیشینیان بشر، پیوسته، آن رابه یاد ها می آورده اند .اکنون نیز پس از گذشتن قرنها، در خلال یادگاری های انسان قدیم ،آثاری هست که مارا به گفته بالا رهنمونی می کند .

اصولا، فتوریسم یعنی اعتقاد اعتقاد به دوره آخر الزمان، و انتظار ظهور منجی، عقیده ای است که در کیشهای  آسمانی یهودیت (جوداییسم) ،و زردشتی (زور استر یانیسم ) ، و مسیحیت (در سه مذهب عمده آن : کاتولیک،  پروتستان  و ارتدوکس ) ، و مدعیان نبوت عموما ،و دین مقدس اسلام خصوصا ،به مشابه یک اصل مسلم قبول شده است . و درباره آن در مباحث تئولوژیک مذاهب آسمانی، رشته تئولوژی بیبلیکان، کاملا شرح و بسط داده شده است.

بشارتها و پیشگوئیها یی که در باره مهدی و ظهور مهدی، در کتابهای مقدس، و دیگر آثارها پیشین، و در سخنای حکمای قدیم، رسیده است فراوان است .برخی از فاظلان ،پاره ای از این بشارتها و این سخنان را گرد آورنده اند. گفته اند حتی در آثار مصر قدیم نیز در این باره کلماتی آمده است . ما در اینجا به برخی از مدارک بشارتها گذشتگان و سخنان انسانها روزگاران قدیم، در چند قسمت، اشاره می کنیم .


3- درآئین هندی

درآیینهای هندوان و کتابهای آنان نیز، سخن از نجات دهنده و موعود آمده است، از جمله در کتاب « مهابها را تا  » و کتاب « پورانه ها». در این باره گفته اند :

همه ادیان معتقدند که که در پایان هر دوره ای از تاریخ، بشر از لحاظ معنوی و اخلاقی رو به انحطاط می رود، وچون طبعا وفطره، در حال هبوط ودوری از مبدا است، و مانند احجار به سوی پائین حرکت می کند، نمی تواند به خودی خود به این سیر نزولی و انحطاط معنوی  و اخلاقی خاتمه دهد .پس ناچار روزی یک شخصیت معنوی بلند پایه ،که از مبدا و حی و الهام سر چشمه می گیرد ،ظهور خواهد کرد، و جهان را از تاریکی جهل و غفلت و ظلم ستم نجات خواهد داد. در این مورد ،در تعالیم هر دینی، به صورت رمز، به حقایقی اشاره شده است ، که با معتقدات آیینها ی دیگران توافق و هماهنگی کامل دارد ...مثلا در کیش هندو ،در کتب پورانا شرح مفصلی ،درباره دوران آخر عصر کالی یعنی:آخرین دوره قبل از ظهور دهمین آواتارای ویشنو درج گردیده است .

«مقصود از عصر کالی، آخرالزمان است . اکنون عصر کالی است ».


2- درآئین زردشتی

در کتابها و آثار زردشت و زردشتی، درباره آخر الزمان، و ظهور موعود، مطالب بسیاری آمده است، از جمله در این کتابها   : 

کتاب اوستا

کتاب زند

کتاب جاماسب نامه.

کتاب داتستان دینیک.

کتاب زراتشت نامه.

در دین زردشت، موعود هایی معرفی شده اند که آنان را سوشیانت می نامند . این موعودها سه تن بوده اند که مهمترین آنان آخرین ایشان است . و او « سوشیانت پیروزگر » خوانده شده است.واین سوشیانت، همان موعود است، چنانکه گفته اند :

سوشیانت مزدیسنان ،به منزله کریشنای برهمنان، بودای پنجم بودائیان ،مسیح یهودیان ،فارقلیط عیسویان، ومهدی مسلمانان است .

اشاره خواهیم کرد،که در هر روزگاری، و در میان هر قومی و امتی، و در هر سرزمینی، و به زبان هر پیامبر، یا حکیم ،یا بزرگی، که سخن از« موعود» رفته است،  به تعبیرها، و اصطلاحها، ونامهای متعارف در میان همان قوم و مردم بوده است، و منظور از همه آن تعبیر و اشارتها و نامها، سر انجام ،موعود آخر الزمان است. و آن موعود، مهدی است، مهدی موعود .


4- در آئین بودایی

چنانکه در پاره ای از کتب و ماخذ آمده است در دین بودائی نیز مسئله انتظار مطرح است. گفته اند که در این آئین نیز انتظار هست. شخص مورد انتظار این آئین، بودای پنجم است.

معلوم است که در این بشارتها و اشارتها و انتظارها وموعودها ،تعبیر ها متناسب با فر هنگ خود آن ادیان  و اقوام است – چنانکه یاد شد – مثلا در دین زردشتی، « سوشیانت پیروزگز » گفته می شود، در آیین هندو ،« آواتارا »، و در بودائی، « بودای پنجم».


5- در آئین یهود

یهودیان که خود پیروان حضرت موسای کلیم «ع» می دانند نیز منتظر موعودند. در آثار دینی یهود ، و اسفار تورات ، و دیگر کتابهای انبیای آنان، همواره، به موعود اشاره شده است .به پاره ای از این کتابها اشاره خواهیم کرد. اگر به مطالب کتاب  « نبویت هیلا » (وحی کودک) استناد کنیم ، به مطالب  بسیاری، در باره ظهور پیامبر اکرم «ص»، و به قسمتهایی از تاریخ و احوال پیامبر، و حوادث مربوط به بعثت ، و پاره ای از علائم آخرالزمان ، و رجعت ،و اشاراتی به شخصیت حضرت حجت بن الحسن المهدی «ع»، و حتی اشارتی درباره واقعه عاشورا، دست خواهیم یافت .

به هر حال، چون یهودیان، به حضرت مسیح «ع» ایمان نیاوردند بطبع، موعود آنان هنوز ظهور نکرده است. اگر در مجموع آنچه در آثار مقدس یهودی آمده است تامل شود، چهره سه موعود، در آنها ترسیم می شود :

حضرت مسیح «ع».

حضرت محمد«ص».

حضرت مهدی «ع».

با این حساب، انتظار، در یهودیت، کیفیتی ویژه می یابد. و چون این قوم ،نه به حضرت مسیح «ع»، و نه به حضرت محمد «ص»،  به هیچکدام ،نگرویدند، باید در برابر مسئله موعود و انتظار، بسیار حساس ونگران باشند، و باید از اینهمه اشارت و بشارات،  که در کتابها و آیات خودشان آمده است، بسادگی و غفلت نگذرند. آنان  باید از دیگرمنتظران، منتظرتر باشند، و بیشتر به انتظار و آمادگی برای ظهور فکر کنند، و از اینهمه ظلم و خیانت  و تجاوز  وانسان کشی دست بردارند، و از عواقب ظلم و ستم بترسند . آنان دو موعود خود، مسیح «ع»، و محمد «ص» را نپذیرفتند، لیکن از دست موعود سوم رها نخواهند گشت .این است که در روایات آمده است، که جماعتی از یهودیان گرد «دجال» را می گیرند. و با ظهور مهدی، و فرو آمدن عیسی، و کشته شدن دجال، آنان نیز قتل عام می شوند ،و دامنه تاریخ و دامن بشریت از وجود آن جماعت پاک می گردد .

اینک نام چند کتاب از کتابهای یهودیت  و عهد عتیق، که در آنها سخنانی در باره موعودآمده است :

کتاب دانیال پیامبر.

کتاب حجی (حکا)ی پیامبر.

کتاب صفنیای پیامبر .

کتاب اشعیای پیامبر.

همچنین  در کتاب زبور حضرت داود «ع» نیز، در این باره،  مطالبی ذکر شده است ،چنانکه «قرآن کریم»،از «زبور »و ذکر غلبه صالحان در آن، سخن گفته است :

و لقد کتبنا فی الزبور ،من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون .

در اینجا اشاره می کنم که بشارتها ی مذکور، درآثار مقدس یهود،  همه و همه، درست است ،پاره ای تحقق یافته است و پاره ای تحقق خواهد یافت . لیکن آنان حق را نپذیرفتند، نه از زبان حضرت مسیح «ع»، ونه از زبان حضرت محمد «ص»( با اینکه بشارت آمدن این دو پیامبر بزرگ، در کتابهای خود یهود،  آمده است) ، اما از زیان شمشیر مهدی خواهند پذیرفت.. و امید داریم ، پیش از آن نیز، فرزندان رشید اسلام بتوانند مزد اینهمه قتل و خیانت، و فساد و جنایت، و پستی و رذالت را کف دست رده جانی و فاسد و ظالم این قوم ...بگذراند.

در هر حال، چه یهود حقپوش بپذیرد و چه نپذیرد، پس از حضرت موسی «ع»، حضرت عیسی «ع» آمد، و او دین موسی را نسخ کرد. اکنون دین یهود، دین منسوخ و شریعت باطله است.  و پس از حضرت عیسی «ع»، حضرت محمد بن عبدالله «ص»، پیامبر اکرم ما ظهور کرد(پیامبری که عیسای مسیح «ع» نیز آمدن  او را بشارت داده بود ) ،  و دین مسیح را نسخ کرد . اکنون دین مسیح، دین منسوخ و شریعت باطله است. واز هنگام طلوع اسلام، تا کنون، و تا دامنه  قیامت، تنها دین آسمانی موجود در روی زمین، دینی مبتنی بر وحی پیامبری  است، دین مقدس اسلام است.و کتاب خدا ، در میان خلق همواره ،قرآن است.وموعود،اکنون ،مهدی است ، و بشارتها و اشارتهایی که از پیامبران و دیگر بزرگان سلف رسیده است، در حق مهدی «ع» صادق است، وبه او وظهور او ناظر است، و اوست مصداق واقعی آنها همه ...


در آئین مسیحیت

-

در آئین مسحیت، و کتابهای مقدس این آئین نیز، بشارتهای بیشتر و روشنتری، در باره موعود آخر الزمان رسیده است و علت آن، یکی قرب زمان است، زیرا با ظهور حضرت مسیح «ع»، زمان در مقیاس کلی، به ظهور حضرت مهدی «ع» نزدیکتر شده است . علت دیگر، تحریف کمتری است که در این آثار پدید آمده است . و این نیز از جهتی به زمان مبروط می شود، زیرا از دوره نزول و صدور
آثار مقدس یهود، زمان بسیار بیشتری می گذرد، تا دوره نزول و صدور آثار مقدس مسحیت . این امر باعث شده است، تا دست تحریف و پوشیده داری، در این آثار،  به اندازه آثار یهود فرصت کار نیابد، اگر چه علمای مسیحی نیز در این باره کوشش بسیار  کردند،  و در تائید  یا رد انجیلها، به این مسائل نیز توجه داشتند، و «انجیل برنابا» را کمتر تائید می کردند .

به هر حال، در آثار دینی مسیحیت نیز، این بشارتها آمده است .در اینجا، به چند کتاب، که در آنها بشارتهاو اشارتهایی در باره ظهور آخرالزمان آمده است، اشاراتی می کنیم :

انجیل متی.

انجیل لوقا.

انجیل مرقس.

نجیل برنابا.

مکاشفات یوحنا.

و به دلیل همین حضور در فرهنگهای گوناگون، و در عقاید  و کتابهای امتها و ملتهاست، که در یکی از زیارتهای حضرت حجت بن الحسن«ع» چنین آمده است :

السلام علی مهدی الامم و جامع الکم.

سلام بر مهدی،که امتها از او سخن گفته اند، همو که همه اقوام و افکار را متحد می کند، و زیر یک پرچم گرد می آورد .

 

پیامبر اکرم را با ذکر نام (احمد) بشارت می دهد. و اگر چنین بشارتی، در کتب تحریف نیافته مسیحی نبود، نصارای معاصر پیامبر،که با وی در گیریهای شدید داشتند، می گفتند: « این آیه درست نیست، و چنین اشارت و بشارتی در کتابهای ما نیست» لیکن چنین نکردند، چون میسور نبود . وهمواره از راهای دیگر، به دشمنی و معارضه با« نجات دهنده» پرداختند.

گفته اند : « مانی مدعی بود که مسیح ثانی – یعنی همان فرقلیط-است، که مسیح ظهور او را وعده داده است. و او دیانت نجات بخش را به جهان آورده است1 » از این سخن معلوم می شود، که مسئله موعودی که مسیح آمدن او را وعده داده بوده است، چنان –در آن روزگار – مسلم بوده است که آن موعود را، «مسیح ثانی» می خوانده اند، و همین مشهور و مسلم بودن، سبب می شده است، تا مانی به آن استنادو از آن استفاده کند .

1-« تاریخ فلسفه جهان اسلامی – تالیف حنا الفاخوری و خلیل الجر ترجمه عبدالمحمد آیتی


6- امام ابوالحسن الرضا « ع »و استشاد به «انجیل»

حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا « ع » نیز، در مناظراتی که با عالمان مسیحی روزگار خویش کرد، بر پایه استناد به انجیل - که در آن روزگار کمتر دستخوش تحریف شده بود، وحافظانی نیز داشت2 – وجود بشارت به ظهور پیامبر اکرم و خبرآمدن او را، در دین عیسی و به زبان وی، مدلل داشت. خوب است در اینجا این بشارت را بیاوریم . در ترجمه « تفسیر طبری » شرح بشارت عیسای مسیح « ع »، با نثر زیبا و شیرین آن روزگار، چنین آمده است :

و عیسی – علیه السلام- از هجرت باز آمد، و خلقان را آیتها بنمود. و مرده را زنده گردانید. و از گل صورت مرغی بکرد، و بدان اندر دمید، و زنده گشت به فرمان خدای عزوجل، و بپرید. و خدای عزوجل او را انجیل فرستاد از آسمان. و اهل بیت المقدس می گفتند که: او این همه، به جادوی، همی کند. پس عیسی را از ایشان اندوه آمد و برخاست، و از شهر بیرون آمد، و بر گروهی گازران که جامه همی شستند بگذشت و مرآن گازران را گفت که: من هجرت خواهم کرد، و به نزدیک خدای عزوجل می روم، چنانکه پیغامبران دیگر کردند .

و از آن گازران، دوازده تن با او برفتند، و آن حواریان بودند . و حواری، به – تازی، گازر باشد، لانه یحور الثیاب، یعنی سپید کند جامه، چنانکه گفت عزوجل: «کما قال عیسی بن مریم للحواریین: من انصاری الی الله، قال الحواریون:نحن انصارالله ...» چنانکه گفت عیسی پسر مریم گازران را : کیست یاری ده من، سوی خدا (در راه خدای و حرکت به سوی خدا و نشر دین خدای ) عزوجل ؟ گفتند گازران : ماییم یاری دهنده تو سوی خدای، عزوجل.

پس چون این حواریان با او برفتند ، خلقی نیز بروگرد آمدند ، و بدان بیابان اندلس اندر شدند ، و نانی و توشه ای نداشتند ، و خدای عزوجل ، ایشان را خوانی فرستاد. و ایشان گفتند که : این جادو است که در بیابانی چنین ، خوانی چنین ،پدیدار آورد. پس حق تعالی ایشان را مسخ گردانید ، و از صورت مردم بگردانید ....

و عیسی – علیه السلام – از آن هجرت بازگشت ،و خلقان را پیدا شد ،که او پیغامبر خدای است، و انجیل برایشان خواند، و خدای عزوجل،حدیث پیغامبر ما محمد – صلوات الله وسلامه علیه- اندر  انجیل پیدا کرده بود . پس عیسی –علیهالسلام- آن انجیل برخواند که : خدای عزوجل، مرا به سوی بنی اسرائیل فرستاده است به پیغامبری ، و همه پیغامبران که از پیش من بودند ، همه راستگوی بودند ، و آن کتابها که خدای عزوجل ،بدیشان فرستاد و شریعتها که بنهاد ،از عهد آدم تا وقت موسی، همه راست است .

پس بشارت داد ایشان راکه :پس از من پیغامبری بیرون آید از عرب ، نام او«احمد» . و چون بیرون آید مردمان او راجادوخوانند ،واورا براست ندارند.وبه انجیل اندر همچنین پیدا کرده بود . وپس از عیسی – علیه السلام – انجیل به دست آن حواریان اوفتاد .واین قصه بگفته آمده است . پس چون پیغامبرمابیرون آمد ، نام پیغامبر ما از انجیل بگردانیدند، و با آن جهودان یکی شدند و گفتند :آری ،به انجیل اندر است که پیغامبری از عرب بیرون آید ، و لیکن این محمد نه آن پیغامبر است ...

2-تفسیر «نورالثقلین» ج5 ص 313-314

 


7- موعود آخرین

خوب، دیدیم که مسئله موعود، در کتابهای پیامبران ،مطرح بوده است . این موعود ، در مواردی پیامبر بعدی بوده است که پیامبران پیشین ، بشارت و وعدة ظهور او را می داده اند .پیامبر اسلام، خود، به عنوان «پیامبر آخرالزمان » ،و « نجات دهنده »  و « شفیع » و « خاتم پیامبران » و « فارقلیط » و ... در نزد پیشینیان ،موعود بوده است . بشارتهای بسیاری هست ، که همه ، درباره طلوع نیر اعظم اسلام ، و ظهور طلعت اقدس محمدی است .

لیکن ، در سرتا سر بشارتها و اشارتها پیشینیان ، که از پیامبران و دیگر دانایان و فرزانگان رسیده است ، همواره ، سخنانی در باره « موعود آخرین » و « موعود آخر الزمان » گفته شده است . این سخنان و اشارات ،و این وعده ها و بشارات  همه و همه ، ناظر به قیام الاهی آخر الزمان ، و حرکت بشری – جهانی مصلحی است که در پایان ادوار نبوات ،و در امتداد جریان اسلام ،از داخل اسلام ، ظهور خواهد کرد این است که هرگاه « موعود » گفته شود ، منظور موعود نهایی و منتظر آخرین است .


1-مهدی در قرآن

آشکار شد که موضوع « مهدی » ، « انتظار »، و « ظهور »، سراسر کتابها و مدارک مذاهب اسلامی را فراگرفته است . پیامبر اکرم « ص » خود آن را تعلیم داده است . علی بن ابیطالب « ع » و دیگر امامان ، همواره درباره آن سخن گفته اند ، و درباره خصوصیات موعود و ظهور ، و انتظار منتظران ، دقایقی بسیار مطرح ساخته اند . علما و بزرگان  فرق اسلام ، در سرتاسر تاریخ اسلام ، و در سرتاسرتاریخ اسلام،ودرسرتاسر جهان اسلام ، در این باره فصلها نوشته اند و کتابها نگاشته اند .

با این حساب ،آیا شدنی است که موضوعی  اینچنین ، در کتاب الاهی ریشه هایی نداشته باشد ؟! موضوعی به این مهمی ، که خود پیامبر تعلیم داده ، و آنهمه درباره آن سخن گفته است ، و سپس از علی و دیگر امامان، آنهمه در آن باره بیابانها و سخنها رسیده است ، بیقین ریشه هایی قرآنی دارد ، و آیاتی چند ،مربوط به آن، فرود آمده است ...

در قرآن کریم،درباره مسائل آینده دوران ، وحوادث آخرالزمان و استیلای خوبی و خوبان بر جهان ، و حکومت یافتن صالحان – گاه باشاره ، و گاه بتصریح – سخن گفته شده است . اینگونه آیات رامفسران اسلامی ، طبق مدارک حدیثی و تفسیری ، مربوط به مهدی و ظهور آخر الزمان دانسته اند . آیات دیگری ،در قرآن کریم هست، که به جنبه حضورولایتی مهدی « ع » ،اشاره – بلکه در این باره صراحت – دارد، اینک به 2 آیه از آیاتی که راجع به مهدی است وآخرالزمان وظهور« طلعت رشیده »،و« دولت کریمه »:

آیه اول :

ولقد کتبنا فی الزبور، من بعدالذکر ،ان الارض یرثها عبادی الصالحون

- ما در زبور داود ، از پس ذکر (تورات) ،نوشته ایم که سرانجام، زمین را بندگان شایسته ما میراث برند وصاحب شوند.

امام محمد باقر «ع »فرمود :

این بندگان شایسته که وارثان زمین شوند ،اصحاب مهدی هستند ، در آخر الزمان .

شیخ طبرسی ، پس از نقل این حدیث ،می گوید :

حدیثی که شیعه و سنی ، از پیامبر« ص» روایت کرده اند ، برگفته امام محمد باقر دلالت دارد . حدیث این است : « اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یک روز ، خداوند همان یک روز را آن قدر دراز کند ، تا مردی صالح ، از اهل بیت من ، برانگیزد ، و او و جهان را ، همانگونه که از جورو ستم لبریز شده باشد  ، ازداد ودادگری لبریز سازد » و امام ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ، در کتاب « البعث و الشور »، اخبار بسیاری در این باره آورده است . و آن اخبار را ، نواسه او ، ابوالحسن عبیدالله بن محمد بن احمد ، در سال 518 ، برای ما روایت کرد .

در « تفسیر علی بن ابراهیم » ، درباره این آیه ، آمده است :

ما در زبور ، از پس ذکر نوشتیم ... همه کتابهای آسمانی ذکر نامیده می شود . ان الارض یرثها عبادی الصالحون . یعنی قائم و اصحاب او . (این مطلب در زبور آمده است زیرا که ) در زبور وقایع و کشتارهای عظیم آمده است ، و هم حمد خداوند و تمجید ذات او ، و هم دعا و نیایش .

 

 

آیه دوم :

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ، و نجعلهم ائمه ، و نجعلهم الوارثین

- ما می خواهیم تا به مستضعفان زمین نیکی کنیم ، یعنی : آنان را پیشوایان سازیم و میراث بران زمین .

این آیه نیز طبق پاره ای از سخنان امام علی بن ابیطالب «ع » ، در « نهج البلاغه » ، و روایاتی از دیگر امامان ، به گونه ای ، ناظربه مستضعفان محروم و پیروان راه حق است ، که سرانجام ، جهان از آن شایستگان ایشان خواهد شد . و این امر ، در زمان ظهور حجت بالغه است ؛ چنانکه شیخ بزرگوار ابوجعفر صدوق ، در « آمالی » روایت کرده است که علی «ع» فرمود : « این آیه مربوط به ماست » .


2- مسیح المسایح

 مهدی ، مسیـح مسیـحا (مسیـح المسایـح ) و موعود موعودها است . او نجم ثاقب است و ستاره طالع .اوامام ارض است ورب ارض. قرآن کریـم فرموده است :

و اشرقت الارض بنور ربها

- زمیـن از فروغ رب (پرورنده ) خویـش روشن است .

دانایـان علم قرآن گفته اند :« ربها یـعنی :امامها » - زمیـن از فروغ امام ساکن در زمیـن روشن است . مقصود از « رب » ، در آیـه مذکور ، « امام »است .

ایـن نور که از امام است و زمیـن از آن روشن است ، چه نور وجود باشد ، یـا نور شهادت ، یـا نور ظاهری ، خود یـکی دیـگر از شئون سببیـت امام است . در گذشته  ، به مسائلی در ایـن باره  ، اشاره کردیـم ایـم . در ایـنجا حقیـقتی بزرگ و تعلیـمی سترگ ، از تعالیـم آل محمد « ص »  ، مفسران واقعی قرآن ، می آوریـم . حضرت امام جعفر صادق « ع » ضمن یـک سخرانی ، که درآن ، در باره شناخت امامت و امامان ، حقایـقی بیـان کرده است ، از جمله فرموده است :

          

            خدای عزوجل به وسیـله پیـشوایـان هدایـت ، از خاندان پیـامبر ، دیـن خویـش آشکار ساخت ، و راه خود نمایـان فرمود ، و سرچشمه های پوشیـده علم خویـش بگشود . اکنون ، هریـک از مسلمانان وظیـفه ی خود را در برابر امام بشناسد ، طعم شیـریـن ایـمان را خواهد چشیـد ، و شکوه همه جا گیر اسلام خواهد دید . زیرا خدای متعال ، امام را ،برای مردمان چنان درفش راهیاب نصب کرده است ،و او را دلیل پیشگام مردم جهان قرار داده است . خدا تارک امام را با تاج وقار مزین داشته ، و او را در شعشعه انوار کبریایی غرق ساخته است . امام به آسمان متصل است ، و هیچ چیز از دسترس او بدور نیست . و هیچ چیز از خدا به خلق نمی رسد ، مگر با وساطت او . و اعمال بندگان پذیرفته نمی شود ، مگر با معرفت او .